سه‌شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۳ - ۱۸:۰۸
بانک مرکزی در کنترل تورم به موفقیت بزرگی رسید

یک اقتصاددان با اشاره به اینکه سیاست‌های کنترل ترازنامه و مدیریت بازار ارز تأثیرگذار هستند، به شرطی که سایر عوامل اجازه ندهند نقدینگی از کانال‌های دیگر رشد کند، افزود: عملکرد بانک مرکزی در حوزه ارز به شهادت بسیاری از اقتصاددانان موفق بوده است.

در سال‌های اخیر، اقتصاد ایران با چالش‌های جدی از جمله تورم بالا و نوسانات بازار ارز مواجه بوده است. این مسائل به ‌ویژه در شرایط کنونی که تحریم‌ها و ناپایداری‌های سیاسی بر اقتصاد کشور تأثیر گذاشته، به یکی از دغدغه‌های اصلی مردم و مسئولان تبدیل شده است. تورم، که به معنای افزایش مداوم و لجام‌گسیخته قیمت‌هاست، می‌تواند به سرعت به بحران‌های اقتصادی و اجتماعی دامن بزند. در این راستا، بانک مرکزی به‌ عنوان نهاد اصلی مسئول کنترل سیاست‌های پولی و ارزی، نقش کلیدی در مدیریت این بحران ایفا می‌کند. یکی از اقداماتی که بانک مرکزی در این زمینه انجام داده، کنترل نقدینگی و تلاش برای ایجاد ثبات در نرخ ارز است. این نهاد با اتخاذ سیاست‌های مالی و تجاری مناسب، سعی در هماهنگی بین عرضه و تقاضا و همچنین مدیریت انتظارات تورمی دارد. کارشناسان اقتصادی بر این باورند که برای ریشه‌کنی تورم، لازم است تا سیاست‌های بانک مرکزی به‌ طور همزمان با دیگر سیاست‌های اقتصادی کشور هماهنگ شود. در گفت‌وگو با عباس عرب مازار، استاد اقتصاد و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی، به بررسی عمیق‌تر این چالش‌ها و سیاست‌های مرتبط و همچنین، به تحلیل عواملی که بر تورم تأثیرگذار بوده و راهکارهای پیشنهادی برای کنترل آن، خواهیم پرداخت.

یکی از مشکلات اصلی اقتصاد ایران، تورم است. برای ریشه‌کنی تورم چه اقداماتی می‌توان انجام داد؟

اصطلاح اقتصادی "تورم" به معنای افزایش لجام‌گسیخته و مداوم قیمت‌هاست. مطالعات زیادی در این زمینه انجام شده که عوامل مؤثر بر تورم را شناسایی کرده‌اند. با توجه به این مطالعات، می‌توان سیاست‌هایی را اتخاذ کرد که عوامل تأثیرگذار را کاهش داده و یا تغییر آنها را کنترل کنیم. عوامل مؤثر بر تورم به طور کلی و نظری به دو دسته تقسیم می‌شوند: عوامل مربوط به طرف عرضه کل و عوامل مربوط به طرف تقاضای کل. در سمت عرضه، قیمت تمام‌شده کالاها مطرح است. در کشور ما، به دلیل اینکه بیشتر بازارها رقابتی نیستند، معمولاً قیمت کالاها و خدمات به ‌صورت قیمت تمام‌شده به ‌اضافه درصد سود تعیین می‌شود. به‌ عنوان مثال، در حال حاضر می‌توان قیمت تولیدکننده، سهم توزیع‌کننده و قیمت مصرف‌کننده را روی برخی از کالاها مشاهده کرد. بخشی از قیمت تمام‌شده کالاها به هزینه نیروی کار و بخشی دیگر به هزینه مواداولیه، کالاهای واسطه‌ای، تأمین مالی و سایر عوامل مربوط می‌شود. مطالعات نشان داده‌اند که تأمین مالی تنها بخش کوچکی از این هزینه‌ها را تشکیل می‌دهد. به‌ طور معمول، افزایش هزینه دستمزد نیروی کار، سالیانه قبل از شروع سال تعیین می‌شود. همچنین، بخشی از مواداولیه و یا کالای واسطه‌ای که از خارج تهیه می‌شود، به قیمت ارز وابسته است. این دو عامل به‌ طور مستقیم و غیرمستقیم بر قیمت کالاها تأثیر می‌گذارند، زیرا در تولید کالاهای مورد استفاده از نیروی کار و مواداولیه و واسطه‌ای وارداتی استفاده می‌شود. به ‌عنوان مثال، اگر پیراهن تولید می‌شود، پارچه را از جای دیگری تهیه می‌کنند و تولیدکننده پارچه نیز از نیروی کار و مواد اولیه ارزبَر استفاده می‌کند.

در خصوص طرف تقاضا، علاوه بر انتظارات، نقدینگی یکی از عوامل تأثیرگذار است. اگر حجم پول در جامعه بیش از نرخ رشد تولید افزایش یابد، منابع مالی زیادی در اختیار افراد قرار می‌گیرد که باعث رقابت برای خرید کالاها می‌شود و فروشندگان می‌توانند قیمت‌ها را بالا ببرند، خصوصا در زمانی که انتظارات تورمی افراد فروکش نکرده باشد. در حال حاضر، بخش عرضه در اقتصاد ما اهمیت بیشتری دارد. برای کنترل تورم، لازم است که سیاست‌های مختلف اقتصادی و از جمله سیاست‌های مالی و تجاری با سیاست‌های اعمال شده از طرف بانک مرکزی مانند کنترل نقدینگی و ایجاد ثبات و پایداری در نرخ ارز، هماهنگ باشند. سیاست‌های کنترل ترازنامه و مدیریت بازار ارز تأثیرگذار هستند، به شرطی که سایر عوامل اجازه ندهند نقدینگی از کانال‌های دیگر رشد کند، مانند کسری بودجه دولت و شرکت‌های دولتی. اگر نقدینگی از این کانال‌ها افزایش یابد، سیاست‌های بانک مرکزی اثر لازم را نخواهد داشت. تورم می‌تواند به شکل یک مارپیچ دستمزد-قیمت بروز کند، به این معنا که وقتی قیمت‌ها افزایش می‌یابند، دستمزدها نیز بالا می‌روند و این افزایش دستمزدها به نوبه خود باعث افزایش مجدد قیمت‌ها می‌شود. هر چند که دستمزدها در سالیان گذشته متناسب با تورم افزایش نیافته است. همچنین تورم دارای پتانسیلی است که ناشی از تورم‌های قبلی است. بخشی از کالاها در همان دوره خود را با تورم تعدیل می‌کنند و بخشی دیگر عقب می‌مانند. در دوره‌های بعد، این کالاها سعی می‌کنند خود را به سطح قیمت‌های جدید برسانند. بنابراین، اگر کنترل نشود، این پتانسیل می‌تواند مانند یک کوه برفی باعث ایجاد تورم بیشتر شود و به تورم در دوره‌های بعد دامن بزند. در نهایت، اگر همراهی سیاست‌ها برای کنترل تورم وجود نداشته باشد و بخش‌ها به‌ راحتی فعالیت‌های خود را ادامه دهند، نتیجه مطلوبی حاصل نخواهد شد. با این حال، همین که تورم در شرایط فعلی اقتصاد ایران تا حدودی کاهش یافته و رشد نکرده است، به خودی خود موفقیت بزرگی به شمار می‌رود. لازم به ذکر است که در شرایط کنونی اقتصاد کشور، کنترل‌های مقداری کل‌های پولی به لحاظ تبعات آن برای تخصیص اعتبارات باید با ملاحظه اثر آن بر رشد تولید انجام شود. در خاتمه نباید نقش تحریم‌ها در عوامل شکل‌دهنده انتظارات، کاهش دسترسی به بازارهای خارجی، مشکلات در انتقال ارز و در نتیجه نابسامانی در بازار غیررسمی ارز در کمک به افزایش نرخ تورم را نادیده گرفت.

کسری بودجه هم باعث ناترازی بانک‌ها می‌شود و هم بر تورم تأثیر می‌گذارد، چه اقدامی می‌توان برای رفع کسری بودجه انجام داد؟

کسری بودجه به یک مشکل ساختاری در اقتصاد ما تبدیل شده است. دولت مایل است خدمات گسترده‌ای به افراد جامعه ارائه دهد، ولی منابع لازم را ندارد. در سایر کشورها هم، کسری بودجه وجود دارد و غیرمتعارف نیست، اما برای یک یا چند دوره که دولت منابع ندارد، از مردم و یا بانک‌ها استقراض می‌کند و در دوره‌های بعدی بازپرداخت می‌کند. اگر به ‌طور متوالی کسری وجود داشته باشد، به نقطه‌ای می‌رسد که غیرقابل‌ بازپرداخت است که برای بودجه خطرناک است و عوارضی بر تورم و ناترازی بانک‌ها دارد. بنابراین، اگر از مردم استقراض شود، منابعی که آنها باید خرج و یا سرمایه‌گذاری کنند، گرفته شده و توسط دولت هزینه شده است. اگر از بانک‌ها استقراض شود، منابع بانکی بلوکه و منجمد شده و امکان تخصیص منابع به بنگاه‌های اقتصادی و افراد کاهش می‌یابد. در واقع، دولت با بخش‌های دیگر اقتصاد برای کسب منابع رقابت می‌کند و به علت عدم باز پرداخت در زمان سررسید، منجر به یک عامل مهم در ناترازی بانک‌ها می‌شود. کسری بودجه تا وقتی که موقتی و مشخص باشد، مشکلی ندارد. حتی چاپ اوراق استقراض دولتی باید روی پروژه‌های مشخص باشد. اینکه نامشخص پول اسقراض شود و معلوم نباشد در چه موردی هزینه می‌شود، درست نیست. ارزیابی این موضوع به دولت و یا مجلس برمی‌گردد.

برای رفع ناترازی بانک‌ها در شرایط فعلی چه اقداماتی باید انجام شود؟

بخشی از ناترازی بانک‌ها به ناترازی بودجه و بخشی دیگر به رفتار بانک‌ها برمی‌گردد، بنابراین، هر دو باید به‌ طور همزمان اصلاح شوند. بانک مرکزی اقداماتی را برای کنترل ترازنامه بانک‌ها انجام داده که توانسته ناترازی را تا حدودی کنترل کند و در این زمینه موفق بوده است. با این حال، بانک‌ها از این وضعیت رضایت ندارند و تمایل دارند که دستشان باز باشد. لازم است که همزمان با کنترل ناترازی، بر روی کسری بودجه نیز کار شود و سیاست‌های بانک مرکزی در این حوزه ادامه یابد. بانک‌های ناتراز باید به‌ نوعی ساماندهی شوند. معمولاً فرصت‌هایی به بانک‌های ناتراز داده می‌شود و نمی‌توان به‌ طور ناگهانی بانکی را ورشکسته اعلام کرد، زیرا این اقدام می‌تواند بحران‌های جدی ایجاد کند و تأثیرات منفی بر روی سپرده‌گذاران و کارمندان آن بانک داشته باشد. در یک دوره زمانی مشخص، به بانک‌ها فرصت داده می‌شود که خود را اصلاح کنند. اگر این فرصت به پایان برسد و بانک‌ها نتوانند اصلاحات لازم را انجام دهند، بانک مرکزی می‌تواند اقدامات جدی‌تری که در قانون جدید برای این موارد پیش‌بینی شده است را اعمال کند. این اقدامات شامل تغییر اعضای هیات مدیره و اعمال محدودیت بر روی منابع و اضافه برداشت بانک‌ها است تا از ناترازی بیشتر جلوگیری شود و این بانک‌ها را به سمت اصلاح وضع موجود سوق دهد.

در یک سال اخیر شوک‌های زیادی به ارز وارد شده است، با این حال جهش ارزی را شاهد نبودیم. عملکرد بانک مرکزی در دو سال اخیر در حوزه ارزی را چگونه ارزیابی می‌کنید و آیا نوسانات اخیر را موقتی می‌دانید و یا احتمال افزایش دوباره آن وجود دارد؟

عملکرد بانک مرکزی در حوزه ارز به شهادت بسیاری از اقتصاددانان موفق بوده است. با توجه به تمامی جوانب و اینکه منابع ارزی از کجا و به چه صورت تأمین می‌شود، همه این موارد اهمیت دارند. لازم به ذکر است که همه بازار ارز تحت کنترل بانک مرکزی نیست و بخشی از این بازار در فضایی خارج از بانک‌ها عمل می‌کند که برای اقتصاد کشور مفید نیست. سال‌ها پشتیبان این بوده‌ام که بازار ارز کشور باید یک بازار مشخص، شفاف، قابل رصد و قابل مدیریت باشد. اینکه در کنار خیابان ارز خرید و فروش شود و قیمت غالباً خارج از مرزهای ما مشخص شود، وضعیت خوبی نیست. این به آن معناست که مرجعیت ارزی در کنترل بانک مرکزی نیست و حتی صدا و سیما قیمت ارز در بازار غیررسمی را اعلام می‌کند و به رسمیت می‌شناسد. با توجه به تمامی جوانب، عملکرد بانک مرکزی در کنترل بازار ارز قابل قبول بوده و مشاهده می‌شود که بازار قابل مدیریت است که علامت خوبی است. اگر بتوانیم به عمق بازار متشکل اضافه کنیم و این موضوع با فعالیت بیشتر مرکز مبادله ارز همراه باشد، امید می‌رود که شرایط همچنان تحت مدیریت بانک مرکزی باقی بماند. باید بر نرخ ارز که یک لنگر کلیدی پولی است، مدیریت داشته باشیم. به‌ عنوان مثال، برخی می‌گویند که خودروسازان و برخی افراد حاضرند ارز را تا ۱۰۰ هزار تومان خریداری کنند. این طبیعی است، زیرا مثلا کالایی که هزار دلار قیمت دارد و اگر وارد شود، صد میلیون تومان قابل فروش هست را تقسیم بر هزار دلار می‌کنند، قیمت هر دلار برای این کالای خاص به صد هزار تومان می‌رسد. طبیعی است که برای آنها می‌ارزد که لت این قیمت دلار را تهیه کنند. اما کشور نمی‌تواند با این مسئله تصمیم‌گیری کند که قیمت را به حداکثر قیمت تقاضاکننده و یا خریدار برساند. این روش درستی نیست، زیرا متغیر سیاستی است. حتی اگر مسئله چالش ارزی نداشته باشید، ممکن است افراد بگویند اگر قیمت ارز این عدد است، پس کالای من بیشتر از این می‌ارزد. باید نرخ ارز مدیریت شود و در شرایط موجود کشور این امر بیشتر الزامی است. امیدواریم با گسترش بازار متشکل مبادله، که اکنون به دنبال ایجاد تالارهای مختلف برای ارزهای مختلف هستند، مدیریت بهتری ایجاد شود. تالارهایی برای ارز توافقی، ارز خدماتی و … ایجاد می‌شود تا مبادله به‌ سادگی انجام شود. وقتی مبادله ارز به این طریق انجام شود، سیاست‌گذار می‌داند چه اتفاقی می‌افتد. امیدواریم این روند ادامه پیدا کند و شرایط پایدار بماند.

پیش‌بینی می‌کنید نوسانات دلار تداوم داشته باشد و یا روند باثبات دو سال اخیر را ادامه خواهیم داد؟

نوسانات و شوک‌های اقتصادی و سیاسی همیشه وجود داشته و اکنون نیز ادامه دارد. اینکه این شوک‌ها چقدر بر ذهنیت و انتظارات افرادی که در سفته‌بازی ارز فعالیت می‌کنند تأثیر بگذارد، مهم است. به بیان دیگر برای خریداران و فروشندگان در بازار ارز این شوک‌ها تأثیرگذار است و باید ببینیم انتظارات آنها چگونه شکل می‌گیرد. در اقتصاد، انتظارات اهمیت زیادی دارند، اما این انتظارات در گروه‌های مختلف متفاوت است. به ‌عنوان مثال، انتظارات افراد ، تولیدکنندگان و واردکنندگان یکسان نیست. بنابراین، رسانه‌ها می‌توانند در شکل‌گیری انتظارات بسیار مؤثر باشند. البته تصمیمات و حتی اظهارات مقامات دولتی می‌تواند تأثیرات مختلفی بر بازار ارز داشته باشد. رسانه‌های خارجی پیام‌ها و اطلاعات بعضا خود ساخته‌ای را در خصوص آینده ایجاد و به افراد القا می‌کنند که ذهنیت عموم جامعه را شکل می‌دهد. در مقابل، رسانه‌های داخلی ما کمتر در این حوزه فعال هستند یا به اندازه کافی مهارت ندارند. با نگاهی به رسانه‌ها متوجه می‌شویم که افراد مسلطی در این زمینه نداریم. ما در ادبیات افکارسازی و افکارسنجی داریم، اما آنها می‌دانند چگونه پازل را کنار هم بچینند تا تصویری که می‌خواهند را منتقل کنند و بگویند وضع خوب نیست. لازم است که کسی توضیح دهد کجای پازل اشکال دارد و چرا نمی‌تواند کنار هم قرار بگیرد. این کار نیازمند افرادی ماهر است که به حوزه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تسلط داشته باشند. صدا و سیما نیز در این زمینه موفق و پیشرو نیست. به جای اینکه انتظارات را به جهت درست هدایت کند، عموما به برنامه‌های سرگرم کننده و کمدی را پخش می‌کند تا ذهن‌ها از این مسائل فاصله بگیرد. این رویکرد ممکن است به کاهش تنش‌ها کمک نکند و نیاز است که رسانه‌ها به‌ ویژه در این شرایط حساس، نقش مؤثرتری در مدیریت انتظارات ایفا کنند.

قیمت اونس جهانی طلا به دلیل تصمیمات نرخ بهره فدرال رزرو افزایش یافته است. ایا این روند افزایش قیمت ادامه‌دار خواهد بود یا مقطعی است؟

قیمت در بازار طلا در کشور به دو منبع اصلی وابسته است: یکی قیمت جهانی طلا که به‌ صورت لحظه‌ای به بازار ما منتقل می‌شود و دیگری قیمت ارز که بر قیمت طلا تأثیر می‌گذارد. اگر نوسانات در حوزه ارز بتوانند کنترل شود، تأثیرات بازار بین‌المللی طلا خارج از کنترل ما خواهد بود. به این ترتیب، بدون اینکه اتفاق خاصی در بازار داخلی بیفتد، ممکن است قیمت طلا افزایش یابد و این موضوع به رفتار بازیگران بین‌المللی این حوزه بستگی دارد. در حال حاضر، کشورهایی مانند چین و روسیه به دلیل تصویر مبهمی که از آینده شرایط جهانی دارند، به افزایش ذخایر طلای خود روی آورده‌اند. این رقابت باعث افزایش قیمت‌ها می‌شود و این موضوع خارج از کنترل ما است. بنابراین، پارامترهایی که بر بازار طلا تأثیر می‌گذارند، به‌ طور واضح مشخص نیستند و باید به تحولات سیاسی که رخ می‌دهد توجه کنیم. به عقیده من، نباید با بازار طلا به‌ راحتی بازی کنیم، زیرا این بازار تحت تأثیر عوامل متعددی قرار دارد که ممکن است به‌ طور ناگهانی تغییر کنند. برخی بر این باورند که افزایش قیمت طلا باعث افزایش قیمت سایر اجناس می‌شود. اما من به این اعتقاد ندارم. آیا اگر قیمت خودرو بالا برود، قیمت همه کالاها نیز افزایش می‌یابد؟ ممکن است در برخی کالاهای جانشین و مکمل تأثیراتی وجود داشته باشد، اما اینکه این افزایش قیمت بر تمامی کالاها تأثیر بگذارد، به‌ نظر من درست نیست. در مورد ارز، وضعیت متفاوت است، زیرا کمتر کالایی در کشور وجود دارد که نیاز به ارز نداشته باشد. در بخش کشاورزی، نیاز ارزی کمتر است، اما در بخش صنعت اینگونه نیست و ارز نقش کلیدی دارد. اما اینکه طلا بتواند همان نقش ارز را ایفا کند، نمی‌توانم بگویم.

به نظر شما سیاست تثبیت باید تداوم یابد؟

سیاست تثبیت همچنان در دستور کار است و به نظرم هنوز از دستور خارج نشده است. برخی از افراد بیان می‌کنند که سیاست تثبیت به‌ دلیل ایجاد بازار ارز مبادله‌ای و یا تجاری از دستور کار خارج شده است و بانک مرکزی در تلاش است که با بازار همراهی کند و ارز نیما را با بازار آزاد تنظیم کند. تثبیت به این معنا نیست که قیمت ارز را در یک قیمت معین ثابت نگه داریم و هیچ‌گونه تغییری نکند، بلکه هدف این است که قیمت‌ به ‌گونه‌ای هماهنگ شود که بتوانیم بازار را مدیریت کنیم. اگر کمی قیمت‌ها را اصلاح کنیم، نیازی به ورود به بازار غیررسمی نیست. باید هم فروشنده و هم خریدار را در نظر بگیریم، زیرا بخشی از ارز متعلق به دولت است و بانک مرکزی ارز دولت را می‌فروشد و یا بخشی متعلق به افراد یا تجار است که ارز خود را می‌فروشند و کسی که نیاز دارد، آن را خریداری می‌کند. تنها بخشی از ارز دولت برای واردات کالاهای اساسی تخصیص می‌یابد و بانک مرکزی همان قیمت تعیین شده در قانون را اعمال می‌کند.

برخی معتقدند که افزایش نرخ نیما در این مدت باعث افزایش نرخ بازار آزاد بوده، نظر شما چیست؟

به نظرم اینطور نیست، بازار غیررسمی به‌ طور مستقیم از نرخ نیما تبعیت نمی‌کند. این بازار هیچ‌گاه به‌ طور کامل تحت تأثیر سیاست‌های دولت نبوده و در واقع، عواملی در بازار غیررسمی وجود دارد که بر آن تأثیر می‌گذارد و ما غالبا نمی‌توانیم بر آنها کنترل داشته باشیم. به ‌علاوه، نرخ ارز در بازار غیررسمی معمولاً خارج از کشور تعیین می‌شود و منابع آن نیز از خارج تأمین می‌شود. البته شرایط ایده‌آل این است که بازار غیررسمی از سیاست‌های رسمی تبعیت کند، اما بانک مرکزی و بازار متشکل هنوز به مرجعیت ارز نرسیده‌اند. اگر بازار رسمی بتواند به ‌عنوان مرجع عمل کند، طبیعی است که بازار غیررسمی نیز از آن تبعیت خواهد کرد، اما در حال حاضر اینگونه نیست. عوامل مؤثر بر بازار غیر رسمی، از جمله فروشندگان و خریداران، برای ما ناشناخته هستند و به همین دلیل نمی‌توانیم انتظار تبعیت از سیاست‌های نیما را داشته باشیم، هر جند که دو بازار موازی با وجود متفاوت بودن متقاضیان آن بی‌تاثیر از یکدیگر نیستند.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha